هر شب وقتی تنها میشم
حس می کنم پیش منی
دوباره گریه ام می گیره
انگار تو آغوش منی
روم نمی شه نگات کنم
وقتی که اشک تو چشمامه
تویی که نیستی پیش من
انگار دستات تو دستامه
بارون می باره و تو رو دوباره پیشم می بینم
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها می شینم
قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من
شبهای جمعه که می یاد می یای سر مزار من
دوباره باز یاد چشات
زمزمه نبودنم
دیدی که عاقبت چی شد
قصه با تو بودنم
تاج سر مزار من
نشونی از نبودن
دستای نامرد و به شب
چراغ ازم ربودن
بارون می باره و تو رو دوباره پیشم می بینم
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها می شینم
قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من
شبهای جمعه که می یاد بیا سر مزار من
بیا سر مزار من …
به زیر خاکم هنوز
نرفتی از خیال من
غصه نخور
سیاه نپوش
گریه نکن برای من
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم
دوباره لحظه ها سپرد
منو به باد رفتنم
بارون می باره و تو رو دوباره پیشم می بینم
اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها می شینم
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم
تنهاترین تنها منم …
اماتوباورنکن
گاهی کاری میکندکه ازپس هیچ گرگی برنمیاید